من و برادر ناتنی ام پس از یک روز طولانی درس خواندن، به کار خود ادامه دادیم. او به من کمک کرد تا آرام شوم، و سپس همه چیز به یک چرخش وحشی تبدیل شد. او از ملایم به خشن رفت و هیچ بخشی را دست نخورده باقی نگذاشت. این یک جلسه وحشیانه و شدید بود که هر دو ما را نفس کشید.